سلامتی دختری که عاشق پاهای پیاده عشقش بود چون ماشین نداشت...
سلامتی دختری که با عشقش رفت رستوران دونگه غذا شو داد تا جیب عشقش خالی نشه...
سلامتی دختری که دنباله ماشین ، ملک پدری و قیافه عشقش نبود...
سلامتی دختری که در هر شرایطی عشقشو تنها نذاشت...
سلامتی دختری که عشقشو وسیله ندید برای بازی...
سلامتی دختری که هیچ وقت miss برای عشقش ننداخت...
سلامتی دختری که رو عشقش حساس بود...
سلامتی دختری که با لبخند عشقش دل گرم می شد...
ولی اخرش نمیدونم چرا رفت از معرفتش بود یا.................
سهراب سپهری کجایی که ببینی اب را گل کرده اند و از ان ماهی میگیرند!!!
آب را گل کردند...
در فرودست اکنون،کفتری می میرد
در همان آبادی ، کوزه از آب تهی است
آب را گل کردند…
آن سپیدار بلند ، که فلان رود روان ، از کنارش میرفت ،
زرد و قامت کج و پژمرده شده ،
دگر آن درویش هم ،
دلش از اینهمه ناپاکی این آب روان،
بخروش آمده ، اما … خاموش است ،
تا مبادا که همان خشکه نان هم ز کفش بستانند،
در مصاف گل و لای ،
رود زیبا خجل است ،
گویی…
زشتی دو برابر کند این آب کنون،
آب را گل کردند…
حرمت عشق شکستند،
ناله از من بربودند،
مستی از من بگرفتند،
آب را گل کردند…
چه گل آلود این آب ،
و چه ناپاک این رود،
تو به ما گفتی : مردم بالادست ، چه صفایی دارند،
غنچه ای گر شکفد ، اهل ده باخبرند،
و تو امروز کجایی سهراب ؟
تا ببینی ، که همان مردم بالادست ،
ز صفا عاری و از عشق تهی میباشند،
چشمه هشان بی آب…
گاوهاشان بی شیر…
دهشان بی رونق،
ساکت و خاموش است،
دگر از غنچه شکفتن خبری نیست ،
مردم بالادست ، همه در ماتم و اندوه نشستند اما…
کدخدا در خانه با زنش میخندد،
آب را گل کردند…
تو نبودی سهراب،
آب را گل کردند…
و هم اکنون خیلی ها دارن از این آب گل آلود ماهی میگیرند...
• سخته دختر بوودن!
دختر بودن یعنی شالت افتاد...
دختر بودن یعنی سوال مسخره من وکیلم؟!
دختر بودن یعنی عکس کیه تو گوشیت...
دختر بودن یعنی آرزوی سفر مجردی رو به گور بردن...
... دختر بودن یعنی همون که یه روز میره گل بچینه، میره گلاب بیاره تا بدن با اجازه بزرگترا ...
دختر بودن یعنی همونی باشی که مادر و خاله وعمه ت هستن
دختر بودن یعنی 100 تا سکه کمه، من دخترم رو زیر 150 تا نمیدم
دختر بودن یعنی وسطه سریال بهت بگن پاشو چای بیار...
دختر بودن یعنی حق هر چیزی رو فقط وقتی داری که تو عقدنامه نوشته باشه...
دختر بودن یعنی ساعت 8 شب دیروقته کجایی بیا خونه
دختر بودن یعنی نخواستن و خواسته شدن
دختر بودن یعنی کلی عروسک که یه دفعه میگن بزرگ شدی بسه جمعشون کن
دختر بودن یعنی "کجا داری میری؟"
دختر بودن یعنی پسر همسایه، پسر فامیل، پسر دانشگاه در به در دنبال پیدا کردن فیسبوکت باشن
دختر بودن یعنی "تو نمیخواد بری اونجا، من خودم میرم"
دختر بودن یعنی "کی بود بهت زنگ زد؟! با کی حرف میزدی؟"
دختر بودن یعنی " از پدرت اجازه گرفتی؟"
دختر بودن یعنی بهت بگن خیلی خودسر شدیا!
دختر بودن یعنی با لباس سفید اومدن با کفن رفتن!
دختر بودن یعنی تباه شدن زندگیت واسه "حرف مردم"
دختر بودن یعنی فراموش کردن آرزوها
دختر بودن یعنی حق نداری به انتخاب خود تصمیم بگیری....
دختر بودن یعنی اجازه گرفتن واسه هرچی، حتی نفس کشیدن.ادامه ...
من دیوانه نیستم فقط کمی تنهایم همین !
چرا نگاه می کنی ؟ تنها ندیده ای ؟
به من نخند ، من هم روزگاری عزیز دل کسی بودم
--------------------------------------------------------------
یک روز من سکوت خواهم کرد !
تو آن روز ،
برای اولین بار ،
مفهوم "دیر شدن " را خواهی فهمید ...
وقت? ?ه دوست? کات م?شه :
اولش م?گ? چ?ز? ن?ست ?ه حس عاد?ه
نم نم دلت تنگ م?شه براش ، ?اد خاطره هاش م?وفت? ، موز?کا?? که
باهاش گوش م?داد? م?رن رو اعصابت ، دلت اونو م? خواد اما ن?ســـت!
تازه اولِ روزا? سختته ، ب? قرار? ، شبا م?خواب? به ام?د فردا ، صبحا
ب?دار م?ش? به ام?د ا?ن که دوباره شب شه ، د?گه چ?ز? برات ارزش
نداره ، ب? تفاوت از کناره همه خوش?ا رد م?ش? ، گاه? ?ه لبخند
م?زن? اما تــَـهِ دلت غمِ ، هنوز ام?د دار? برگرده ، باور ا?نکه د?گه
ن?ست برات سخته ، خدا?ا ?عن? م?شه برگرده؟
?ه مدت? گذشته :
جا? زخمِ دلت خوب نشده فقط سرد شده ، ?ه روز م?ب?ن?ش ، دلت ?هو م?ر?زه ، باز همه ? کابوسات از اول شروع م?شه ، خدا?ا آخه چرا من؟
?ه مدت با همه سخت?اش م?گذره :
شاد ن?ست? اما حسه خاص? هم ندار? ، روزات تکرار?ن و ب? تفاوت? د?گه نسبت به همه چ?ز که ?هو گوش?ت زنگ م?خوره
زنگ زده دوباره ، حالتو م?پرسه ، ه?جان دار? اما م?خوا? خودتو ب?
تفاوت نشون بد? ، از صحبتاش موتجه م?ش? م?خواد برگرده دوباره .....
اما :
هم حسه غرور دار? ، هم تــــرس ، غرور از ا?نکه نتونسته جات کس?و ب?اره که مثل تو باشه ، ترس از ن?ش? که ازش خورد? ، روزا? سختت تو ذهنت تـو چند ثان?ه م?گذره ، دوس ندار? دوباره تجربه کن? ، دوس ندار? دوباره درد بکش?
احساس م?کن? بعد از مدت ها ?کم شاد شد? ، د?گه حس قد?مو نسبت بهش ندار? ، تصم?مت دُرُستِ ، د?ر کرده ، ا?ن باز? برگشت نداشت ، د?گه فا?ده نداره
ا?ــن دوسـتــ? بـا تـــمـــومــه ســخــتـــ?ــاش تــمــوم شـدسـت !!
تــــمــــوم ..