وقت? ?ه دوست? کات م?شه :
اولش م?گ? چ?ز? ن?ست ?ه حس عاد?ه
نم نم دلت تنگ م?شه براش ، ?اد خاطره هاش م?وفت? ، موز?کا?? که
باهاش گوش م?داد? م?رن رو اعصابت ، دلت اونو م? خواد اما ن?ســـت!
تازه اولِ روزا? سختته ، ب? قرار? ، شبا م?خواب? به ام?د فردا ، صبحا
ب?دار م?ش? به ام?د ا?ن که دوباره شب شه ، د?گه چ?ز? برات ارزش
نداره ، ب? تفاوت از کناره همه خوش?ا رد م?ش? ، گاه? ?ه لبخند
م?زن? اما تــَـهِ دلت غمِ ، هنوز ام?د دار? برگرده ، باور ا?نکه د?گه
ن?ست برات سخته ، خدا?ا ?عن? م?شه برگرده؟
?ه مدت? گذشته :
جا? زخمِ دلت خوب نشده فقط سرد شده ، ?ه روز م?ب?ن?ش ، دلت ?هو م?ر?زه ، باز همه ? کابوسات از اول شروع م?شه ، خدا?ا آخه چرا من؟
?ه مدت با همه سخت?اش م?گذره :
شاد ن?ست? اما حسه خاص? هم ندار? ، روزات تکرار?ن و ب? تفاوت? د?گه نسبت به همه چ?ز که ?هو گوش?ت زنگ م?خوره
زنگ زده دوباره ، حالتو م?پرسه ، ه?جان دار? اما م?خوا? خودتو ب?
تفاوت نشون بد? ، از صحبتاش موتجه م?ش? م?خواد برگرده دوباره .....
اما :
هم حسه غرور دار? ، هم تــــرس ، غرور از ا?نکه نتونسته جات کس?و ب?اره که مثل تو باشه ، ترس از ن?ش? که ازش خورد? ، روزا? سختت تو ذهنت تـو چند ثان?ه م?گذره ، دوس ندار? دوباره تجربه کن? ، دوس ندار? دوباره درد بکش?
احساس م?کن? بعد از مدت ها ?کم شاد شد? ، د?گه حس قد?مو نسبت بهش ندار? ، تصم?مت دُرُستِ ، د?ر کرده ، ا?ن باز? برگشت نداشت ، د?گه فا?ده نداره
ا?ــن دوسـتــ? بـا تـــمـــومــه ســخــتـــ?ــاش تــمــوم شـدسـت !!
تــــمــــوم ..